راز جادوگری
راز جادوگری جادو است. غالباً جادو گاهی به عنوان دانش ظاهر می شود ، که مردمی از دوران باستان از موجودات آسمان می گرفتند. که درست است ، جادو به دنبال نوع انسان است زیرا روز وجود آن است. استفاده از جادو را می توان دوباره در دوران باستان ردیابی کرد. تمدن ها آمدند و رفتند. در مصر و یونان آنها به پادشاهی خدایان اعتقاد داشتند ، از ادیان جدید مانند مسیحیان و مسلمانانی که فقط به یک خدای مجرد اعتقاد داشتند. زمان چیزهای زیادی را از حافظه ما پاک کرده است: نام شهرها و مردمی ، پیش بینی در مورد فاجعه و اختراعات. اما جادو ماند و فقط خود را کامل کرد. آیین های جدید ظاهر شد ، اما جادو هرگز منبع خود را از دست نداد. ما قدرت جادویی داریم زیرا روزی که متولد شدیم. این واقعاً به عنوان یک غریزه است. بنابراین بیشتر ما درست از ابتدای وجود ما قدرت جادویی داریم. در جامعه امروزی "طلسم طلسم" در درون ما سرکوب می شود تا جایی برای یک فرد تفکر متمدن و منطقی فراهم کند.
به نظر می رسد که ما دانش جادویی باستان را کاملاً فراموش کرده ایم ، دقیقاً مانند ، درک خود را از مهارت های شکار و جمع آوری فراموش کردیم. با گفتن اینكه ، در صورتی كه انسان به طور جدی در جنگل گم شود ، به اصول اولیه باز می گردد و مانند اجداد خود عمل می كند. نیازی به گفتن نیست که تنها درصورتی که انسان تسلیم وحشت نشود ، اتفاق می افتد. دقیقاً همان جادو بوده است ، مگر اینکه به انرژی بسیار بیشتری و قوی تری احتیاج داشته باشد.
"جادو" واقعاً نوع خاصی از انرژی است. ترمز سنگ با چکش امکان پذیر است. با این حال برای انجام این کار به انرژی و قدرت زیادی احتیاج خواهید داشت. این واقعاً این انرژی است که صخره را به جای چکش می شکند. مشاهده کنید که انرژی از دست شما سرچشمه می گیرد. جادو واقعاً نوعی انرژی است ، با این وجود از مغز شما ناشی می شود. دقیقاً مانند انرژی الکتریکی ، شما نمی توانید آن را ببینید یا لمس کنید ، اما وجود غلظت بالای جادو را می توان احساس کرد. مانند مردم ، هیچ کاستور طلسم کاملاً خوب یا کاملاً بد وجود ندارد. خوب و شر در درون هر انسانی است ، معمولاً واقعاً متعادل است اما گاهی اوقات 1 یا دیگری وجود دارد. خوب نمی تواند منهای بد باشد. اگر نه شما خیلی خوب نمی دانید چه چیزی خوب است ، منهای بد. همه چیز روی زمین هنگامی که عدم تعادل 1 انرژی اتفاق می افتد متعادل است ، ما قادر به ضد نیروی دیگری هستیم. هنگامی که مغز متفکران شیطانی متولد می شوند ، قهرمانان نیز متولد می شوند.
در سنین مرکزی یک تکنیک پادزهر محبوب بود: هر روز فرد کمی سم می گرفت. ارگانیسم او به سم عادت می کند ، بنابراین سم او را نکشید. بنابراین اجازه می دهیم این "شر" حداقل را به عنوان یک پادزهر درک کنیم. مردم با استفاده از آنچه شر به ارمغان می آورد ، می جنگند ، اما طلسم کاستور با استفاده از منبع خود می جنگد.